-
يکي گفت با صوفيي در صفاشاعر : سعدي نداني فلانت چه گفت از قفا؟يکي گفت با صوفيي در صفاندانسته بهتر که دشمن چه گفتبگفتا خموش، اي برادر، بخفتز دشمن همانا که دشمن ترندکساني که پيغام دشمن برندجز آن کس که در دشمني يار اوستکسي قول دشمن نيارد به دوستچنان کز شنيدن بلرزد تنمنيارست دشمن جفا گفتنمکه دشمن چنين گفت اندر نهانتو دشمنتري کاوري بر دهانبه خشم آورد نيکمرد سليمسخن چين کند تازه جنگ قديمکه مر فتنهي خفته را گفت خيزازان همنشين تا تواني گريزبه از فتنه از جاي بردن به جايسيه چال و