-
چنين گفت پيري پسنديده دوششاعر : سعدي خوش آيد سخنهاي پيران به گوشچنين گفت پيري پسنديده دوشچه ديدم؟ پليدي سياهي درازکه در هند رفتم به کنجي فرازبه زشتي نمودار ابليس بودتو گفتي که عفريت بلقيس بودفرو برده دندان به لبهاش دردر آغوش وي دختري چون قمرکه پنداري الليل يغشي النهارچنان تنگش آورده اندر کنارفضول آتشي گشت و در من گرفتمرا امر معروف دامن گرفتکه اي ناخدا ترس بي نام و ننگطلب کردم از پيش و پس چوب و سنگسپيد از سيه فرق کردم چوفجربه تشنيع و دشمنام و آشوب و زجرپديد آمد آن بيضه