-
عضد را پسر سخت رنجور بودشاعر : سعدي شکيب از نهاد پدر دور بودعضد را پسر سخت رنجور بودکه بگذار مرغان وحشي ز بنديکي پارسا گفتش از روي پندکه در بند ماند چو زندان شکست؟قفسهاي مرغ سحر خوان شکستيکي نامور بلبل خوشسراينگه داشت بر طاق بستان سرايجز آن مرغ بر طاق ايوان نيافتپسر صبحدم سوي بستان شتافتتو از گفت خود ماندهاي در قفسبخنديد کاي بلبل خوش نفسوليکن چو گفتي دليلش بيارندارد کسي با تو ناگفته کارز طعن زبان آوران رسته بودچو سعدي که چندي زبان بسته بودکه از صحبت خلق گيرد کنارکسي گ