-
سگي پاي صحرا نشيني گزيدشاعر : سعدي به خشمي که زهرش ز دندان چکيدسگي پاي صحرا نشيني گزيدبه خيل اندرش دختري بود خردشب از درد بيچاره خوابش نبردکه آخر تو را نيز دندان نبود؟پدر را جفا کرد و تندي نمودبخنديد کاي مامک دلفروزپس از گريه مرد پراگنده روزدريغ آمدم کام و دندان خويشمرا گر چه هم سلطنت بود و بيشکه دندان به پاي سگ اندر برممحال است اگر تيغ بر سر خورموليکن نيايد ز مردم سگيتوان کرد با ناکسان بدرگي
#سرگرمی#