-
چنين نقل دارم ز مردان راهشاعر : سعدي فقيران منعم، گدايان شاهچنين نقل دارم ز مردان راهدر مسجدي ديد و آواز دادکه پيري به در يوزه شد بامدادکه چيزي دهندت، بشوخي مايستيکي گفتش اين خانهي خلق نيستکه بخشايشش نيست بر حال کس؟بدو گفت کاين خانه کيست پسخداوند خانه خداوند ماستبگفتا خموش، اين چه لفظ خطاستبه سوز از جگر نعرهاي بر کشيدنگه کرد و قنديل و محراب ديددريغ است محروم از اين در شدنکه حيف است از اين جا فراتر شدنچرا از در حق شوم زردروي؟نرفتم به محرومي از هيچ کويکه دانم نگردم تهي