-
چو عشقي که بنياد آن بر هواستشاعر : سعدي چنين فتنهانگيز و فرمانرواستچو عشقي که بنياد آن بر هواستکه باشند در بحر معني غريق؟عجب داري از سالکان طريقبه ذکر حبيب از جهان مشتغلبه سوداي جانان ز جان مشتغلچنان مست ساقي که مي ريختهبه ياد حق از خلق بگريختهکه کس مطلع نيست بر دردشاننشايد به دارو دوا کردشانبه فرياد قالوا بلي در خروشالست از ازل همچنانشان به گوشقدمهاي خاکي، دم آتشينگروهي عمل دار عزلت نشينبه يک ناله شهري به هم بر زنندبه يک نعره کوهي ز جا برکنندچو سنگند خاموش و تسبيح