-
يکي سيرت نيکمردان شنوشاعر : سعدي اگر نيکبختي و مردانه رويکي سيرت نيکمردان شنوبه ده برد انبان گندم به دوشکه شبلي ز حانوت گندم فروشکه سرگشته هر گوشهاي ميدويدنگه کرد و موري در آن غله ديدبه مأواي خود بازش آورد و گفتز رحمت بر او شب نيارست خفتپراگنده گردانم از جاي خويشمروت نباشد که اين مور ريشکه جمعيتت باشد از روزگاردرون پراگندگان جمع دارکه رحمت بر آن تربت پاک بادچه خوش گفت فردوسي پاک زادکه جان دارد و جان شيرين خوش استميازار موري که دانهکش استکه خواهد که موري شود تنگدلسياه ان