-
به سرهنگ سلطان چنين گفت زنشاعر : سعدي که خيز اي مبارک در رزق زنبه سرهنگ سلطان چنين گفت زنکه فرزند کانت نظر بر رهندبرو تا ز خوانت نصيبي دهندکه سلطان به شب نيت روزه کردبگفتا بود مطبخ امروز سردهمي گفت با خود دل از فاقه ريشزن از نااميدي سر انداخت پيشکه افطار او عيد طفلان ماستکه سلطان از اين روزه گويي چه خواست؟به از صائم الدهر دنيا پرستخورنده که خيرش برآيد ز دستکه درمندهاي را دهد نان چاشتمسلم کسي را بود روزه داشتز خود بازگيري و هم خود خوري؟وگرنه چه لازم که سعيي بري