-
گرت خويش دشمن شود دوستدارشاعر : سعدي ز تلبيسش ايمن مشو زينهارگرت خويش دشمن شود دوستدارچو ياد آيدش مهر پيوند خويشکه گردد درونش به کين تو ريشکه ممکن بود زهر در انگبينبد انديش را لفظ شيرين مبينکه مر دوستان را به دشمن شمردکسي جان از آسيب دشمن ببردکه بيند همه خلق را کيسه برنگه دارد آن شوخ در کيسه درورا تا تواني بخدمت مگيرسپاهي که عاصي شود در اميرتو را هم ندارد، ز غدرش هراسندانست سالار خود را سپاسنگهبان پنهان بر او بر گماربه سوگند و عهد استوارش مدارنه بگسل که ديگر نبينيش باز