-
شنيدم که داراي فرخ تبارشاعر : سعدي ز لشکر جدا ماند روز شکارشنيدم که داراي فرخ تباربدل گفت داراي فرخنده کيشدوان آمدش گلهباني به پيشز دورش بدوزم به تير خدنگمگر دشمن است اين که آمد به جنگبه يک دم وجودش عدم خواست کردکمان کياني به زه راست کردکه چشم بد از روزگار تو دوربگفت اي خداوند ايران و توربه خدمت بدين مرغزار اندرممن آنم که اسبان شه پرورمبخنديد و گفت: اي نکوهيده رايملک را دل رفته آمد بجايوگر نه زه آورده بودم به گوشتو را ياوري کرد فرخ سروشنصحيت ز منعم نبايد نهفتنگهبان مرعي