-
بسي بر نيايد که بنياد خودشاعر : سعدي بکند آن که بنهاد بنياد بدبسي بر نيايد که بنياد خودنه چندان که دود دل طفل و زنخرابي کند مرد شمشير زنبسي ديده باشي که شهري بسوختچراغي که بيوه زني برفروختکه در ملکراني بانصاف زيستازان بهرهورتر در آفاق نيستترحم فرستند بر تربتشچو نوبت رسد زين جهان غربتشهمان به که نامت به نيکي برندبدو نيک مردم چو ميبگذرندکه معمار ملک است پرهيزگارخدا ترس را بر رعيت گمارکه نفع تو جويد در آزار خلقبد انديش تست آن و خونخوار خلقکه از دستشان دستها برخداسترياست