-
ديدار مينمايي و پرهيز ميکنيشاعر : سعدي بازار خويش و آتش ما تيز ميکنيديدار مينمايي و پرهيز ميکنيور قصد جان کني طرب انگيز ميکنيگر خون دل خوري فرح افزاي ميخوريشايد که خنده شکرآميز ميکنيبر تلخ عيشي من اگر خنده آيدتکهنگ خون من چه دلاويز ميکنيحيران دست و دشنه زيبات ماندهامفرياد بلبلان سحرخيز ميکنيسعدي گلت شکفت همانا که صبحدم
#سرگرمی#