-
حديث يا شکرست آن که در دهان داريشاعر : سعدي دوم به لطف نگويم که در جهان داريحديث يا شکرست آن که در دهان داريگناه توست که رخسار دلستان داريگناه عاشق بيچاره نيست در پي توتو را رسد که چو دعوي کني بيان داريجمال عارض خورشيد و حسن قامت سروکه با چنين صنمي دست در ميان داريندانم اي کمر اين سلطنت چه لايق توستدر ابروان تو بشناختم که آن داريبسيست تا دل گم کرده باز ميجستممرو به باغ که در خانه بوستان داريتو را که زلف و بناگوش و خد و قد اينستفراتر آي که ره در ميان جان داريبدي