-
داني چه گفت مرا آن بلبل سحريشاعر : سعدي تو خود چه آدميي کز عشق بيخبريداني چه گفت مرا آن بلبل سحريگر ذوق نيست تو را کژطبع جانورياشتر به شعر عرب در حالتست و طرببيننده تن ندهد هرگز به بي بصريمن هرگز از تو نظر با خويشتن نکنمهر جا که مينگرم گويي که در نظرياز بس که در نظرم خوب آمدي صنماديگر صفت نکنم رفتار کبک دريديگر نگه نکنم بالاي سرو چمنطاووس را نرسد پيش تو جلوه گريکبک اين چنين نرود سرو اين چنين نچمدکز حسن قامت خود با کس نمينگريهر گه که ميگذري من در تو مينگرمبر خوي