-
من ندانستم از اول که تو بي مهر و وفاييشاعر : سعدي عهد نابستن از آن به که ببندي و نپاييمن ندانستم از اول که تو بي مهر و وفاييبايد اول به تو گفتن که چنين خوب چراييدوستان عيب کنندم که چرا دل به تو دادمما کجاييم در اين بحر تفکر تو کجايياي که گفتي مرو اندر پي خوبان زمانهکه دل اهل نظر برد که سريست خداييآن نه خالست و زنخدان و سر زلف پريشانتو بزرگي و در آيينه کوچک ننماييپرده بردار که بيگانه خود اين روي نبينداين توانم که بيايم به محلت به گداييحلقه بر در نتوانم زدن