-
اي کودک خوبروي حيرانشاعر : سعدي در وصف شمايلت سخنداناي کودک خوبروي حيرانکرديم و صبوري از تو نتوانصبر از همه چيز و هر که عالماي سخت کمان سست پيمانديدي که وفا به سر نبرديو اميد نميرسد به پايانپايان فراق ناپديدارسرو آن چه تو ميکني به جولانهرگز نشنيدهام که کردستخورشيد برآيد از گريبانباور که کند که آدمي راتا به تو نکند به زنخدانبيمار فراق به نباشدتا با که درافکني به ميدانوين گوي سعادتست و دولتدر چشم سکندر آب حيوانترسم که به عاقبت بماندجانست و فداي روي جاناندل بود و به دست دلب