-
امشب آن نيست که در خواب رود چشم نديمشاعر : سعدي خواب در روضه رضوان نکند اهل نعيمامشب آن نيست که در خواب رود چشم نديمسنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسيمخاک را زنده کند تربيت باد بهارگر بگويم همه گويند ضلاليست قديمبوي پيراهن گم کرده خود ميشنومدرد ما نيک نباشد به مداواي حکيمعاشق آن گوش ندارد که نصيحت شنودهرگز اين توبه نباشد که گناهيست عظيمتوبه گويندم از انديشه معشوق بکنکه بخواهيم نشستن به در دوست مقيماي رفيقان سفر دست بداريد از مابر من اين شعله چنانست که بر ابر