-
چشم که بر تو ميکنم چشم حسود ميکنمشاعر : سعدي شکر خدا که باز شد ديده بخت روشنمچشم که بر تو ميکنم چشم حسود ميکنمباورم اين نميشود با تو نشسته کاين منمهرگزم اين گمان نبد با تو که دوستي کنمکاين همه لطف ميکند دوست به رغم دشمنمدامن خيمه برفکن دشمن و دوست گو ببينپير محله گو مرا توبه مده که بشکنمعالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنومنعره شوق ميزنم تا رمقيست در تنمگر بزني به خنجرم کز پي او دگر مروسخت سيه دلي بود آن که ز دوست برکنماين نه نصيحتي بود کز غم دوست توبه کنکا