-
من بيمايه که باشم که خريدار تو باشمشاعر : سعدي حيف باشد که تو يار من و من يار تو باشممن بيمايه که باشم که خريدار تو باشمکه من آن مايه ندارم که به مقدار تو باشمتو مگر سايه لطفي به سر وقت من آريکه تو هرگز گل من باشي و من خار تو باشمخويشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندمکه من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشمهرگز انديشه نکردم که کمندت به من افتدمگر آن وقت که شادي خور و غمخوار تو باشمهرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شاديمگر آن وقت که در سايه زنهار تو باشمگذر از دست