-
زهي سعادت من کم تو آمدي به سلامشاعر : سعدي خوش آمدي و عليک السلام و الاکرامزهي سعادت من کم تو آمدي به سلاممکن که شرط ادب نيست پيش سرو قيامقيام خواستمت کرد عقل ميگويدورت خجالت سرو آرزو کند بخراماگر کساد شکر بايدت دهن بگشايتو روح پاکي و ابناي روزگار اجسامتو آفتاب منيري و ديگران انجمکه ديگران همه نقشند بر در حماماگر تو آدميي اعتقاد من اينستدرون جامه پديدست چون گلاب از جامتنک مپوش که اندامهاي سيمينتدرون پيرهني چون دو مغز يک باداماز اتفاق چه خوشتر بود ميان دو دوستچه