-
آن نه عشقست که از دل به دهان ميآيدشاعر : سعدي وان نه عاشق که ز معشوق به جان ميآيدآن نه عشقست که از دل به دهان ميآيدآن که از دست ملامت به فغان ميآيدگو برو در پس زانوي سلامت بنشيننشنيديم که ديگر به کران ميآيدکشتي هر که در اين ورطه خون خوار افتادديگر از وي خبر و نام و نشان ميآيديا مسافر که در اين باديه سرگردان شدباز بر هم منه ار تير و سنان ميآيدچشم رغبت که به ديدار کسي کردي بازپيش شمشير بلا رقص کنان ميآيدعاشق آنست که بي خويشتن از ذوق سماعگر بدانم که از آ