-
که برگذشت که بوي عبير ميآيدشاعر : سعدي که ميرود که چنين دلپذير ميآيدکه برگذشت که بوي عبير ميآيدمگر ز مصر به کنعان بشير ميآيدنشان يوسف گم کرده ميدهد يعقوبکه زخمهاي نظر بر بصير ميآيدز دست رفتم و بي ديدگان نميدانندنظر بدوز که آن بينظير ميآيدهميخرامد و عقلم به طبع ميگويدکه خارهاي مغيلان حرير ميآيدجمال کعبه چنان ميدواندم به نشاطکه ياد خويشتنم در ضمير ميآيدنه آن چنان به تو مشغولم اي بهشتي روو گر مقابله بينم که تير ميآيدز ديدنت نتوانم که ديده دربندمبه قامت