-
هفتهاي ميرود از عمر و به ده روز کشيدشاعر : سعدي کز گلستان صفا بوي وفايي ندميدهفتهاي ميرود از عمر و به ده روز کشيدبه همه عالمش از من نتوانند خريدآن که برگشت و جفا کرد به هيچم بفروختگو بگو از لب شيرين که لطيفست و لذيذهر چه زان تلختر اندر همه عالم نبودکام در کام نهنگست ببايد طلبيدگر من از خار بترسم نبرم دامن گلمبر اي يار که ما از تو نخواهيم بريدمرو اي دوست که ما بي تو نخواهيم نشستکه محالست که در خود نگرد هر که تو ديداز تو با مصلحت خويش نميپردازمچه از آن