-
مجلس ما دگر امروز به بستان ماندشاعر : سعدي عيش خلوت به تماشاي گلستان ماندمجلس ما دگر امروز به بستان ماندخاصه از دست حريفي که به رضوان ماندمي حلالست کسي را که بود خانه بهشتمن بگويم به لب چشمه حيوان ماندخط سبز و لب لعلت به چه ماننده کنيروزگارم به سر زلف پريشان ماندتا سر زلف پريشان تو محبوب منستتو مپندار که خون ريزي و پنهان ماندچه کند کشته عشقت که نگويد غم دلزينهار از دل سختش که به سندان ماندهر که چون موم به خورشيد رخت نرم نشديا کسي در بلد کفر مسلمان ماندنادر افتد ک