-
امروز در فراق تو ديگر به شام شدشاعر : سعدي اي ديده پاس دار که خفتن حرام شدامروز در فراق تو ديگر به شام شدکز رقت اندرون ضعيفم چو جام شدبيش احتمال سنگ جفا خوردنم نماندکاين پخته بين که در سر سوداي خام شدافسوس خلق ميشنوم در قفاي خويشاين دانه هر که ديد گرفتار دام شدتنها نه من به دانه خالت مقيدمچشمم دور بماند و زيادت مقام شدگفتم يکي به گوشه چشمت نظر کنماکنونت افکند که ز دستت لگام شداي دل نگفتمت که عنان نظر بتابتوبت کنون چه فايده دارد که نام شدنامم به عاشقي شد و گويند