-
هر که چيزي دوست دارد جان و دل بر وي گماردشاعر : سعدي هر که محرابش تو باشي سر ز خلوت برنياردهر که چيزي دوست دارد جان و دل بر وي گماردکان که در پاي تو ميرد جان به شيريني سپاردروزي اندر خاکت افتم ور به بادم ميرود سرهوش من داني که بردست آن که صورت مينگاردمن نه آن صورت پرستم کز تمناي تو مستموان که منظوري ندارد عمر ضايع ميگذاردعمر گويندم که ضايع ميکني با خوبرويانبيخش اندر دل نشاند تخمش اندر جان بکاردهر که ميورزد درختي در سرابستان معنيکز گريبان ملامت سر ب