-
هر که دلارام ديد از دلش آرام رفتشاعر : سعدي چشم ندارد خلاص هر که در اين دام رفتهر که دلارام ديد از دلش آرام رفتپرده برانداختي کار به اتمام رفتياد تو ميرفت و ما عاشق و بيدل بديمسرو نرويد به بام کيست که بر بام رفتماه نتابد به روز چيست که در خانه تافتخرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفتمشعلهاي برفروخت پرتو خورشيد عشقطاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفتعارف مجموع را در پس ديوار صبرحاصل عمر آن دمست باقي ايام رفتگر به همه عمر خويش با تو برآرم دميآخر عمر از جهان چون برود خام ر