-
کس ندانم که در اين شهر گرفتار تو نيستشاعر : سعدي هيچ بازار چنين گرم که بازار تو نيستکس ندانم که در اين شهر گرفتار تو نيستشهد شيرين و به شيريني گفتار تو نيستسرو زيبا و به زيبايي بالاي تو نهمگرش هيچ نباشد که خريدار تو نيستخود که باشد که تو را بيند و عاشق نشودکه همه عمر دعاگوي و هوادار تو نيستکس نديدست تو را يک نظر اندر همه عمرآن که گويد که مرا ميل به ديدار تو نيستآدمي نيست مگر کالبدي بيجانستصلح کرديم که ما را سر پيکار تو نيستاي که شمشير جفا بر سر ما آختهايچ