-
گر کسي سرو شنيدست که رفتست اينستشاعر : سعدي يا صنوبر که بناگوش و برش سيمينستگر کسي سرو شنيدست که رفتست اينستکه بلند از نظر مردم کوته بينستنه بلنديست به صورت که تو معلوم کنيعاشقي کار سري نيست که بر بالينستخواب در عهد تو در چشم من آيد هيهاتوان چه در خواب نشد چشم من و پروينستهمه آرام گرفتند و شب از نيمه گذشتمن از اين بازنگردم که مرا اين دينستخود گرفتم که نظر بر رخ خوبان کفرستخاصه اکنون که بهار آمد و فروردينستوقت آنست که مردم ره صحرا گيرندتا خلايق همه گويند که حورال