-
اي سر زلف ترا پيشه سمن فرسائيشاعر : خواجوي کرماني وي لب لعل تراي عادت روح افزائياي سر زلف ترا پيشه سمن فرسائيمشک تاتار چرا بر گل سوري سائيرقم از غاليه بر صفحهي ديباچه زنيچه کند کز بن دندان نکند لالائيلعل در پوش گهر پاش ترا للي تروين عجبتر که تو خورشيد جهان آرائيروي خوب تو جهانيست پر از لطف و جمالچون مرا جان عزيزي عجب ار برنائيگفته بودي که ازو سير برايم روزيمردم ديدهي من در حرم بينائيهمه شب منتظر خيل خيال تو بودکه سخن را نبود در دهنت گنجائيگر نپرسي خبر از