-
ز تو با بتو راز گويم بزبان بيزبانيشاعر : خواجوي کرماني بتو از تو راه جويم بنشان بينشانيز تو با بتو راز گويم بزبان بيزبانيرخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانيچه شوي ز ديده پنهان که چو روز مينمايدتو چه آيتي شريفي که منزه از بيانيتو چه معني لطيفي که مجرد از دليليز تو کي کنار گيرم که تو در ميان جانيز تو ديده چون بدوزم که توئي چراغ ديدههمه قطره و تو بحري همه گوهر و تو کانيهمه پرتو و تو شمعي همه عنصر و تو روحيچو تو سورتي نخواندم همه سر بسر معانيچو تو صورتي نديدم