-
روي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندميشاعر : خواجوي کرماني صبرم اگر مدد شدي دل ز تو واستاندميروي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندميبس که گهر بديدگان در قدمت فشاندميچون تو درآمدي اگر غرقهي خون نبودميتا ز دو ديده در پيت خون جگر نراندميکاج نراندي اي صنم توسن سرکش از برمترک تو کردمي و خويش از همه وا رهاندميپاي دل رميده گر باز بدستم آمديگرنه ز ديده دمبدم آب برو چکاندمينوک قلم بسوختي از دل سوزناک منشعله فروز چرخ را مشعله وانشاندميضعف رها نميکند ورنه ز آه صبحدم