-
اگر تو عشق نبازي بعمر خويش چه نازيشاعر : خواجوي کرماني که کار زندهدلان عشق بازي است نه بازياگر تو عشق نبازي بعمر خويش چه نازيدرون کعبه چه باک از مخالفان حجازيمرا بجور رقيبان مران ز کوي حبيبانبيان عشق حقيقي مجو ز عشق مجازيميان حلقهي رندان مگو ز توبه و تقويمباش منکر محمود اگر مقر ايازيمکن ملامت رامين اگر ملازم ويسيکه پيش اهل حقيقت شهيد باشي و غازيبمير بر سر کويش گرت بود سر کويشهزار ميخي مژگان بخون ديده نمازيکنند گوشهنشينان کنج خلوت چشمماگر چه زلف تو