-
چو چشم مست تو با خواب ميکند بازيشاعر : خواجوي کرماني دو چشم من همه با آب ميکند بازيچو چشم مست تو با خواب ميکند بازيچرا بگوشهي محراب ميکند بازيچنين که غمزهي شوخ تو مست و مخمورستچگونه با دل اصحاب ميکند بازيببين که آهوي روباه باز صيادتکه با سرشک چو عناب ميکند بازيچو خون چشم من آمد بجوش از آنرويستکسي که بر سر سنجاب ميکند بازيز زير پهلوي پر خار من چه غم داردشبي دراز بمهتاب ميکند بازيبيا که زلف رسن باز هندو آسايتبدان کمند رسن تاب ميکند بازيدلم ز ب