-
اي نفس مشک بيز باد بهاريشاعر : خواجوي کرماني غاليه بوئي مگر نسيم نگارياي نفس مشک بيز باد بهارينافه گشائي کني و مشک نثاريبر سر زلفش گذشتهئي که بدينسانکز من مسکين قدم دريغ مداريجان گرامي فداي خاک رهت بادلطف بود گر پيام من بگذاريگر گذري باشدت بمنزل آن ماهکام دل ريش اين شکسته برآريگو چه شود گر خلاف قول بد انديشبر سر آتش نهاده عود قمارياي ز سر زلف مشکساي معنبرآيدم از خامه بوي مشک تتاريچون بزبان قلم حديث تو رانمبان اذا بنت فيالعباد قراريغاب اذاغبت في الصبابة صبريچو