-
اي دلم بسته ز زلف سيهت زناريشاعر : خواجوي کرماني نافهي مشک تتار از سر زلفت تارياي دلم بسته ز زلف سيهت زناريگرد آن نقطهي موهوم کشد پرگاريخط مشکين تو از غاليه بر صفحهي ماههمچو زنگي بچهئي بر طرف گلزاريبر گل عارضت آن خال سياه افتادستور دل از دست رود در سر زلفت باريگر کسي برخورد از لعل لبت اولي منسهل باشد اگرش زين بگشايد کاريکار زلف سيهت گر بدلم در بندستچون فتادم من بيدل به چنان طراريدلم آن طره هندو بسيه کاري بردنيست ممکن که ز مجلس برود هشيارينرگس مست تو گر