-
باز هر چند که در دست شهان دارد جايشاعر : خواجوي کرماني نيست در سايهاش آن يمن که در پر همايباز هر چند که در دست شهان دارد جايچون مه نو بهمه شهر شد انگشت نمايهر که زين گنبد گردنده کناري نگرفتملک را چون تو بيادست بسي ملک آرايايکه امروز ممالک بتو آراسته استرخ ماهي بود و فرق شهي عالي رايهر کفي خاک که بر عرصهي دشتي بينيآنکه ميگفت منم بر ملکان بار خدايبشد و ملکت باقي به خدا باز گذاشتکار درويش چو خلخال ميفکن در پايگر تو خواهي که شهان تاج سرت گرداننداز مي م