-
اي طبيب دل ريش از سر بيمار مروشاعر : خواجوي کرماني خسته مگذار مرا وز سر تيمار مرواي طبيب دل ريش از سر بيمار مروبوفا از پي خصمان جفا کار مروبجفا بر سر ياران وفادار ميامکن اي يار ز من بشنو و زنهار مروچند گوئي که روم روزي و ترک تو کنمهمچو فرهاد بده جان و بکهسار مرواي دل ار شور شکر خندهي شيرين داريو گرت راه غلط شد به شب تار مروتيره شب در شکن طرهي دلدار مپيچدر پي مهره بسر در دهن مار مروبگذر از خالش و گيسوي سياهش بگذارور هواي چمنت نيست بگلزار مروگر بود برگ گل