-
ايکه چو موي شد تنم در هوس ميان توشاعر : خواجوي کرماني هيچ نميرود برون از دل من دهان توايکه چو موي شد تنم در هوس ميان توليک بما نميرسد نکهت بوستان تواز چمن تو هر کسي گل بکنار ميبرندعيب مکن که در جهان کس نکشد کمان توگر ز کمان ابرويت عقل سپر بيفکندکي به کنار ما رسد يک سر مو ميان توچون تو کنار ميکني روز و شب از ميان ماتا تو چه آيتي که من عاجزم از بيان توتا تو چه صورتي که من قاصرم از معانيتعشق تو بوده است و بس در دل من بجان توکي ز دلم برون روي زانکه چو