-
سرو را گل يار نبود گر بود نبود چنينشاعر : خواجوي کرماني سرو گل رخسار نبود ور بود نبود چنينسرو را گل يار نبود گر بود نبود چنينسرو در گلبار نبود ور بود نبود چنينديدمش دي بر سر گلبار و گفتم راستيهندوئي طرار نبود ور بود نبود چنينطره هندوش بين کاندر همه هندوستاننافهي تاتار نبود ور بود نبود چنيندر ختن چون زلف چين بر چين مشک آساي اومردهئي بيمار نبود ور بود نبود چنينمردهي بيمار چشم مست مخمور توامخفتهئي بيدار نبود ور بود نبود چنينفتنهي بيدار مستان نرگس پ