-
بوقت صبح ندانم چه شد که مرغ چمنشاعر : خواجوي کرماني هزار نالهي شبگير بر کشيد چو منبوقت صبح ندانم چه شد که مرغ چمنبباد داد دل خسته در هواي سمنمگر چو باد صبا مژدهي بهار آوردرسد ببلبل يثرب دم اويس قرندر آن نفس که برآيد نسيم گلشن شوقمعينست که نبود برون ز پيراهنميان يوسف و يعقوب گر حجاب بوداگر چنانکه شوم فتنه هم بوجه حسنز روي خوب تو دوري نميتوانم جستروايح غم عشق تو آيدم ز کفنز خوابگاه عدم چون بحشر برخيزمچنانکه بلبل سرمست در هواي چمنکند بگرد درت مرغ جان من