-
نسيم باد بهاري وزيد خيز نديمشاعر : خواجوي کرماني بيار باده که جان تازه ميشود ز نسيمنسيم باد بهاري وزيد خيز نديمقتيل عشق نباشد ز تيغ تيزش بيممريض شوق نباشد ز درد عشقش باکبروز حشر من و دوزخ عذاب اليمگر از بهشت نگارم عنان بگرداندچنانکه فرقت درويش از آستان کريمز خاک کوي تو ما را فراق ممکن نيستنه همچو آن دو کمان هلال شکل و سيمکمان بسيم بسي در جهان بدست آيدمعينست که چشمت نه بر زرست و نه سيمچنين که بر رخ زردم نظر نميفکنيکه مرغ باز نيايد بشيانه مقيمکنونکه بلبل با