-
ما به نظارهي رويت بجهان آمدهايمشاعر : خواجوي کرماني وز عدم پي بپيت نعره زنان آمدهايمما به نظارهي رويت بجهان آمدهايماز پي آن دل پرخون بنشان آمدهايمچون دل گمشده را با تو نشان يافتهايمکز فغان دل غمگين بفغان آمدهايمگر برآريم فغان از غم دل معذوريمليکن از درد دل خسته بجان آمدهايمزخم شمشير ترا مرهم جان ساختهايمدر صف عشق تو با تير و کمان آمدهايمقامت از غم چو کمان کرده و دل راست چو تيرهم ازين ايمن و هم فارغ از آن آمدهايمبي تو از دوزخ و فردوس چه جوئي