-

بلبلان که رساند نسيم باغ ارمشاعر : خواجوي کرماني بتشنگان که دهد آب چشمهي زمزمبلبلان که رساند نسيم باغ ارمبگرد کوي تو همچون کبوتران حرممقيم در طيرانست مرغ خاطر ماشهيد تيغ غمت را ز نوک تير چه غممرا بناوک مژگان اگر کشي غم نيستبساز شربتي آخر ز آب چشم قلمبه نامه بهر جگر خستگان دود فراقکه غرق بحر مودت نترسد از شبنمکجا بطعنهي دشمن ز دوست برگردممنم کنون و سرخاکسار و پاي علمگرم عنايت شه دستگير خواهد بودکه جان فداي تو باد اي نسيم عيسي دمبيار نکهت جان بخش بوستان وصا