-
سرو را پاي به گل ميرود از رفتارششاعر : خواجوي کرماني واب شيرين ز عقيق لب شکر بارشسرو را پاي به گل ميرود از رفتارشنيست جز حلقهي گيسوي بتم ز نارشراهب دير که خورشيد پرستش خوانندلاجرم در حرم عشق نباشد بارشهر کرا عقل درين راه مربي باشدورنه هر روز کج! گرم شود بازارشقرص خورشيد ز روي تو به جائي ماندکه بدينگونه تو در پاي فکندي کارشسر زلف تو ندانم چه سيه کاري کردهمچو آن سنبل شوريده فرو مگذارشدلم از زلف تو چون يک سر مو خالي نيستآن دل شيفته حالست نکو ميدارشيادگ