-
کارم از بي سيمي ار چون زر نباشد گومباششاعر : خواجوي کرماني بينوائي را نوائي گر نباشد گو مباشکارم از بي سيمي ار چون زر نباشد گومباشقرطهي زنگارگون در بر نباشد گو مباشلاله را با آن دل پرخون اگر چون غنچهاشدامنم چون نرگس ار پر زر نباشد گومباشمنکه چون سرو از جهان يکباره آزاد آمدمدر ره صورت گرم رهبر نباشد گو مباشچون دلم را نور معني رهنمائي ميکندسايهي خورشيدش ار بر سر نباشد گومباشآنکه سلطان سپهر از نور رايش ذرهئيستگر جنابش ز آسمان برتر نباشد گو مباشو