-
در جهان قصه حسن تو نشد فاش هنوزشاعر : خواجوي کرماني تو دل خلق جهان صيد کني باش هنوزدر جهان قصه حسن تو نشد فاش هنوززان عقيق لب در پوش گهر پاش هنوزهيچ دل سوخته کام دل شوريده نيافتزانکه فارغ نشد از نقش تو نقاش هنوزباش تا نقش ترا سجده کند لعبت چينسنبلت سلسله بر گل نزدي کاش هنوزتا دلم صيد نگشتي بکمند غم عشقشور لعل لب شيرين شکر خاش هنوزگرچه فرهاد نماندست وليکن ماندستنشدم در غمت افسانهي او باش هنوزچند گوئي که شدي فتنهي رويم خواجوگر به شيدائي و رندي نشدم فاش ه