-
اين غزل يک دو نوبت از سرسوزشاعر : خواجوي کرماني بلبلي باز گفت در نوروزاين غزل يک دو نوبت از سرسوزوي دلاراي بوستان افروزکاي گل تازه روي خندان لباينچنين صعب باشد و دلسوزگر بدانستمي که فرقت تووز تو دوري نجستمي يک روزاز تو خالي نبودمي يکدمخار سر تيز از آن صفت پيروزمن چنين از تو دور و بر وصلتاين همه زخم ناوک دلدوزدر دلم زان دراز سوختنيستو آتش دل ز خار بر مفروزگل بخنديد و گفت خامش باشديدهي باز را به خار بدوزاگرت هست برگ صحبت مادر مياني بيا چو عود بسوزبرکناري برو