-
ترک عالم گير و عالم را مسخر کرده گيرشاعر : خواجوي کرماني و ابلق ايام را در زير زين آورده گيرترک عالم گير و عالم را مسخر کرده گيرهمچو مه برطارم پيروزه منزل کرده گيرچون ازين منزل همي بايد گذشتن عاقبتروي ازين ظلمت بتاب و آب حيوان خورده گيرگر حيات جاوداني بايدت همچون خضروز لب جان پرور شيرين روان پرورده گيرهمچو فرهاد از غم شيرين بتلخي جان بدهآبروي آفتاب آتش افشان برده گيرخون دل خور چون صراحي و بب آتشيو آسمان را گرد خواص و قرص مه را گرده گيررخ ز مهمانخانه