-
برو اي خواجه و شه را بگدا باز گذارشاعر : خواجوي کرماني مهرباني کن و مه را بسها باز گذاربرو اي خواجه و شه را بگدا باز گذارذره بي سر و پا را بهوا باز گذارتو که يک ذره نداري خبر از آتش مهرراه آمد شد بستان بصبا باز گذارچند چون مرغ کني سوي گلستان پروازآن صنم را بمن بي سر و پا باز گذارمن چو بي يار سر از پاي نميدانم بازمنزل خويشتن امشب بگدا باز گذاراي مقيم در خلوتگه سلطان آخرهمچو ني درگذر از برگ و نوا باز گذاراز گل و بلبل اگر برگ و نوا ميطلبيچين گيسوي بتان